|
سخت است حرفت را نفهمند
و
سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند…
حالا میفهمم که خدا چه زجری میکشد!!!
وقتی این همه آدم حرفش را که نفهمیده اند هیچ ، اشتباهی هم فهمیده اند....
دکتر علی شریعتی
خـــــــــدا تنـــهاست !
گـــــاهی یــــــــــادش کــــــــن…!
[ دو شنبه 19 اسفند 1392برچسب: خدا, تنها, گاهی, یاد, ] [ 19:31 ] [ پری یاس ]
وقتی کاری انجام نمی شه، حتما خیری توش هست...
وقتی مشکل پیش بیاد ، حتما حکمتی داره...
وقتی کسی را از دست می دی ، حتما لیاقتت را نداشته...
وقتی تو زندگیت ، زمین بخوری حتماً چیزی است که باید یاد بگیری...
وقتی بیمار می شی ، حتماً جلوی یک اتفاق بدتر گرفته شده...
وقتی دیگران بهت بدی می کنند ، حتماً وقتشه که تو خوب بودن خودتو نشون بدی...
وقتی اتفاق بد یا مصیبتی برات پیش می یاد ، حتماً داری امتحان پس می دی...
وقتی همه ی درها به روت بسته می شه، حتماً خدا می خواد پاداش بزرگی بابت صبر و شکیبایی بهت بده...
وقتی سختی پشت سختی می یاد ،حتماً وقتشه روحت متعالی بشه...
وقتی دلت تنگ می شه ، حتماً وقتشه با خدای خودت تنها باشی...
یک روز کارمند پستی که به نامه هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می کرد متوجه نامه ای که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای به خدا !با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند.در نامه این طور نوشته شده بود :خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می گذرد.دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید.این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می کردم.یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده ام. اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم. هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم.تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن...کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد.نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند.در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند.عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت.تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسیدکه روی آن نوشته شده بود: نامه ای به خدا !همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود:خدای عزیزم. چگونه می توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم . با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کرده وروز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی...
البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته اند!!!
کــــــآش ...
سرِ درِ بـهشـتــ ؛
کسـ ـی باشـَد که بپرســَد :
آدمـی یـا فرشـتـ ـه ؟
و مـَن با صدای ضـعیفــم
که از ضجـه رو به بـی صـدایی رَفــته ،
بــگویـَم :
زَنــــــــــــــــــــــــــــم
و ایـن بـار همه نگـاهَم کُنند :
ادامه مطلب
آتشی نمى سوزاند "ابراهیم" را
و دریایى غرق نمی کند "موسى" را
کودکی، مادرش او را به دست موجهاى "نیل" می سپارد
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
مکر زلیخا زندانیش می کند
اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند
از این "قِصَص" قرآنى هنوز هم نیاموختی ؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد
نمی توانند
او که یگانه تکیه گاه من و توست !
پس
به "تدبیرش" اعتماد کن،
به "حکمتش" دل بسپار،
به او" توکل" کن...
خدایـــــــــا برنمیگردانی امــ ؟؟؟
یکــ طرفمــ ســـرخــ شـــد،
خـــدایــــــــــــــــــــا!!!
[ جمعه 27 ارديبهشت 1392برچسب: خدا, سرخ, طرف, , ] [ 20:18 ] [ پری یاس ]
خَستــــه ام....!
امــــا تَحمـُـــل مـی کُنــم...
خُــــدایـــا روزِگـــارت با من و احساسم بـَــد تـــا کـــرد...!
بـَــد تـــا کـــرد...!
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 88 صفحه بعد
.:
Weblog Themes By
Pichak
:.
|
|