پــــــــــری یــــــــاس روانشناسی
| ||
|
پيرمردي تنها در يکی از روستاهای آمريکا زندگي مي کرد . او مي خواست مزرعه سيب زميني اش را شخم بزند اما اين کار خيلي سختي بود. تنها پسرش بود که مي توانست به او کمک کند که او هم در زندان بود . ادامه مطلب
اگر فرصت داشتم كه دوباره كودكم را بزرگ كنم به جاي آنكه انگشت اشاره ام را به سمت او بگيرم، در كنارش انگشتهايم را در رنگ فرو مي بردم و نقاشي مي كردم! اگر فرصت داشتم كه دوباره كودكم را بزرگ كنم به جاي غلط گيري به ايجاد ارتباط بيشتر مي بودم! ادامه مطلب |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |